در این بخش از سایت کتابخوار، به معرفی کتاب “من یک دوزیستم” می پردازیم. کتاب “من یک دوزیستم” کتاب شعر است، که دارای اشعار سپید و کوتاه است. اگر به کتاب های شعر و بخصوص اشعار سپید و یا کوتاه علاقه مندید این کتاب را نیز مطالعه کنید.
استقلالِ تازه یافته و / اینهمه جمهوری را نمی خواهم / اینها فقط نام هایِ جدیدِ تنهایی / برای روزهایِ فروپاشی اند / گورباچفُِ عزیز مِن ! “
همچنین مصاحبه ای با علی صالحی، نویسنده ی کتاب “من یک دوزیستم” را مطالعه کنید:
چرا شعر را کوتاه میگویم؟
من یک دوزیستم» نام مجموعهای از شعرهای کوتاه علی صالحی بافقی است که میگوید گرایش به شعرهای کوتاه در ایران اگر به سادهنویسیِ صرف نیفتد و با نشانهها و عناصر نو همراه باشد، بیشک راه خود را در ادبیات ایران باز خواهد کرد.
به گفته شاعر، شعرهای این کتاب در سالهای 88 تا 92 سروده شدهاند و کتاب شامل 176 شعر سپید و کوتاه است که اغلب مضمون عاشقانه دارند.
او میگوید، ایجاز در کلام و استفاده از حداقل کلمات برای بیان مفاهیم و بهرهگیری از عناصر جاری در زندگی امروزی از خصوصیات اکثر شعرهای این مجموعه است.
«من یک دوزیستم» با تیراژ 1100 نسخه در قالب «با شاعران» انتشارات سرزمین اهورایی منتشر شده است.
صالحی بافقی پیشتر مجموعه شعر «گاهی مرا به نام کوچکم بخوان» (نشر نگیما-تهران-سال 84)، مجموعه «زیستن در دامنه کوه آتشفشان» (نشر ناکجا-پاریس-سال 2012) و نسخه انگلیسی آن «Living On The Slopes Of Volcano Mountain» (انتشاراتXlibris -استرالیا و آمریکا-2012) را منتشر کرده است. او متولد سال 1354 و مهندس پتروشیمی است.
شعرهای زیر از جمله کارهایی است که در کتاب «من یک دوزیستم» ارائه شده است:
من یک دوزیستم / به ندرت با تو / و اغلب بدون تو / میتوانم زندگی کنم.
***
چیزی شبیهِ شورویِ سابق / در دستهایِ گورباچُف / به سویِ اِنقراض / و خاک خوردنِ پرولتاریا در موزهها / کنار خاطراتِ اِستالین … / استقلالِ تازهیافته و / این همه جمهوری را نمیخواهم / اینها فقط نامهایِ جدیدِ تنهایی / برای روزهایِ فروپاشیاند / گورباچفُِ عزیز مِن!
علی صالحی بافقی همچنین در یادداشتی به رویکرش به شعر کوتاه و وضعیت شعر کوتاه ایران پرداخته است که متن آن در پی میآید:
«درباره ایجاز در شعر یا چرا شعر را کوتاه میگویم؟
خلق شعر با تکیه بر زبان ساده و به موازات آن تلاش جهت انتقال معانی ویژه ذهنی، یکی از روشهای معمول شاعران است. ضمن آنکه انتقال مفاهیم درونی و پیچیدهتر و همچنین یافتن عناصر و نشانههایی که به آسانی قابل ارائه و انتقال باشد، به شاعر در ایجاد توازن میان زبان و چیدمان پیچیدگیهای متن کمک میکند. علیرغم اینکه استفاده از زبان پیچیده و روشهای مختلف زبانی و مفهومی میتواند اثر خوبی خلق کند، ولی آراستگی زبان شعر و برقراری ارتباط بین نشانهها و شناسههای متفاوت زبان میتواند به شعر یاری رسانده و مخاطب را به تفسیر عمیق، چندوجهی و چندلایه برساند. در اینگونه شعرها، ایجاز نقش اصلی را بازی میکند و با کاربری چندوجهی کلمات، تصویر ویژه و دگرگونشدهای از شعرهای عموما کوتاه و متفاوت به مخاطب ارائه میکند.
استفاده چندلایه و چندوجهی و در عین حال ساده از کلمات، ضمن منجر شدن به خلق شعرهای کوتاه، مضامین متعدد را بهراحتی به مخاطب انتقال میدهد و از تطویل شعر به قیمت خارج شدن از ایده اولیه و اصلی و بازی با کلمات و عباراتی که ارتباطی با هسته شعر ندارند، جلوگیری میکند. البته شعرهای اینچنینی ممکن است فقط با سلیقه مخاطبین خاصی منطبق باشد و از سوی برخی با اقبال مواجه نشود.
در اکثر اشعار دارای خصوصیات ایجاز در کلام، فضاهای ایجادشده، معنای اولیهای که به ذهن مخاطب متبادر میشود، ممکن است حسی و عاطفی باشد، اما مخاطب میتواند طی چرخشهای متناوب در متن، علاوه بر درک مضامین عاطفی، دیگر مفاهیم را نیز در لایههای درونیتر معنایی در شعر که شاعر با استفاده از نشانهها و عناصر مرتبط در متن گنجانده است، کشف کند. برای این کار ممکن است بعضی کلمات در جای خودشان بهکار نروند یا در معنا و نشانهای دیگر که نیاز به اکتشاف مخاطب دارند، استفاده شوند. و البته تعابیر و تفاسیر و ادراک هر مخاطب از نشانههای بهکاررفته یکسان نیست و لزوما با آنچه در ذهن شاعر بوده، مطابقت ندارد و این از خاصیت شعر بخصوص شعر کوتاه است.
از دیگر خصوصیات شعر کوتاه، ایجاد تضاد عمدی میان مضامین و کلمات است. شاعر از این تضاد برای ارائه شکل متفاوتی از این مضامین به مخاطب استفاده میکند. شکلگیری و بیان مضامین از فرم کلیشهیی خارج میشود و در عوض فضا و الگوی متفاوتی با تصاویری که کلمات، معناهای ظاهری و پنهانی و تضادها ایجاد میکنند، شکل میگیرد. با اینکه ممکن است که یک مضمون کلیشه باشد، اما این مضمون وقتی در ارتباط با نشانههای متفاوت شعری قرار میگیرد، دیگر حالت تکرار ندارد بلکه میتواند الگوی جدیدی را ارائه دهد.
ایجاز در کلام و تضاد و چندلایه بودن معناها نباید خللی در زیباسازی سطرها و همینطور زبان تکنیکی شعر ایجاد کند. برای نشان دادن معانی عمیق نیازی به استفاده از زیادهگویی و یا زیاد نوشتن نیست ولی مشروط به اینکه ساختار و اصول زیبایی شناسی شعر به دلیل ایجاز مفرط یا پیچیدگی بی نهایت کلام و معنا از دست نرود.
استفاده از کلمات خاص و اسامی ذاتِ زمان و مکان و محدود نکردن آنها به طیفهای کلی و اسامی معنایی و بخصوص کلماتی که میتوانند در ایجاد معانی و تعابیر مختلف موثر باشند، و همچنین بازی با کلمات به خیالانگیزی و امکان ادامه شعر از ذهن شاعر در ذهن مخاطب کمک میکنند.
خدشهدار نکردن شعر در بیان ساده و صریح کلمات در عین رویارویی با تضادها از الزامات شعر کوتاه است.
تضاد و تقابل میان عناصر و بازسازی روایتها، شاعر را قادر میسازد تا زبان شعر را برای بیان مضمونی با یاری از تضاد بهکار برد. بهعبارت دیگر بسیاری از کلمات در شعرهای کوتاه در عین حال که درگیر این تضادها هستند، اما از ورای همین تضادها به بازسازی واقعیت میپردازند. واقعیت شکلگرفته در اکثر اشعار کوتاه دارای این خصوصیات، از این طریق به مخاطب منتقل میشود.
شکستن واقعیتها، رویاها، اتفاقات و احساسات، و بازسازی آنها، با موفقیت در ایجاز و در عین حال حفظ ماهیت کلمات، استفاده پی در پی و چندگانه از هر کلمه، به هم زدن معانی عادی کلمات و کار بردن چندگانه آنها در متن و همینطور برقراری تناسب میان تضاد میان کلمات و معنای ضمنی آنها با یکدیگر و در مواردی آمیختن عناصر معماگونه یا طنز تلخ، از بارزترین خصوصیات شعرهای کوتاه موفق میتوانند باشند.
شعر کوتاه ایران
سرودن شعرهای کوتاه با یاری گرفتن از ذهن مخاطب، و با تکیه و اعتماد به هوش و درک ارتقایافته عمومی، همانگونه که در کشورهای دیگر همانند داستانهای کوتاه (FLASH FICTION یا MICRO FICTION) رشد داشته و با اقبال مواجه شده است، در ایران نیز در حال تجربه از سوی شاعران و مخاطبان شعر است. نه کوتاهسرایی و نه سرودن اشعار بلند، هیچیک نه مزیتی به شمار میروند و نه قابل نکوهشاند. گرچه هر یک از این دو میتوانند موافقین و مخالفین خود را داشته باشند ولی آنچه در شعر اهمیت دارد، اصول بنیادین شعر است و نه کوتاهی و بلندی آن، که در هر دو گونه مذکور نباید فدای ایجاز یا تطویل شود.
مخاطب شعر، حتا در خوانش شعرهای بلند، جدا از مسائل مرتبط با ساختار و زیبایی شعر، هسته مرکزی و مفهوم اصلی ارائهشده را در ذهن خود خلاصه میکند و این همان چیزی است که در شعرهای کوتاه، به صورت چکیده در اختیار مخاطب قرار میگیرد. برای سادهنگارانه نپنداشتن شعرهای کوتاه، مسلما رعایت اصول اولیه و حتا تجربههای جدید و ساختارشکنانه باید بیشتر مدنظر شاعر باشد تا از بیتفاوت گذشتن مخاطب از کنار اشعار پیشگیری شود و به نوعی ارائه مفاهیم با حداقل کلمات در عین از دست نرفتن فرم و مفهوم با ایجاد تصاویری منحصربه فرد، سختکوشی شاعر را میطلبد تا مخاطب را میخکوب کند.
گرایش به شعرهای کوتاه در ایران اگر به سادهنویسیِ صرف نیفتد و با نشانهها و عناصر نو همراه باشد تا علیرغم کوتاهی، در ذهن مخاطب حک شود و ادامه پیدا کند، بیشک راه خود را در ادبیات ایران باز خواهد کرد و با اقبال مخاطبان مواجه خواهد شد.
مصاحبه ای دیگر با آقای علی صالحی بافقی:
به آراستگی و ایجاز در زبان شعر معتقدم
گفتگو با علی صالحی بافقی به بهانه ٔانتشار کتاب “من یک دوزیستم”
مجموعهٔ شعر“من یک دوزیستم” سرودهٔ علی صالحی بافقی به تازگی توسط انتشارات سرزمین اهورایی منتشرشده است. این مجموعه شعر، چهارمین مجموعهٔ شعرعلی صالحی بافقی است. پیش ازاین مجموعه شعرهای «گاهی من را به نام کوچکم بخوان» نشرنگیما – تهران سال۱۳۸۴، مجموعهٔ شعر «زیستن در دامنهٔ کوه آتشفشان» نشر ناکجا -پاریس سال۲۰۱۲و نسخهٔ انگلیسی آن در سال۲۰۱۲در استرالیا و آمریکا بانام “Living on the slopes of volcano mountain” منتشرشده است. علی صالحی متولد سال ۱۳۵۴و مهندس پتروشیمی است.
اشعار این مجموعه، مخلوطی از زمینههای عاشقانه و اجتماعی است که با نگاه حساس شاعر به پیرامونش گرهخورده است. از دیگر ویژگیهای این مجموعه، بیان کامل معنای زیرساختی در عین ایجاز است که ارتباط خوبی میتواند با مخاطب برقرار کند. گفتگوی زیر در خصوص انتشار تازهٔاینکتابباعلیصالحیبافقیاست.
آقای صالحی، این مجموعه درواقع مجموعهٔ شعر چهارم ازکارهای شما هست که به تازگی منتشر شدهاست، آیا دراین مجموعه ازلحاظ زبان و فضا، ساختار متفاوتی را نسبت به مجموعههای گذشته تان تجربه کردهاید؟
اگر از شعرهای کتاب «گاهی مرا به نام کوچکم بخوان» که حاصل تجربیات سالهای جوانی بود و ازلحاظ ساختار و زبان، به پختگی نرسیده بود، بگذریم، میشود گفت که دو مجموعه شعر «زیستن در دامنهٔ کوه آتش فشان» و«من یک دوزیستم» دارای زبان و ساختار مشابه ی هستند که با فاصلهٔ کمی ازهم و البته با فاصله طولانی تری ازکتاب «گاهی مرابه نام کوچکم بخوان» منتشر شدند. پس از انتشار کتاب اولم که علیرغم گذر خودم از شعرهای آن مجموعه، نامزد جایزه «گام اول» (منتخب کتاب اولیها) در سال ۸۵ شده بود، هفت هشت سال تأمل و تجربههای جدید برای رسیدن به ساختار و زبانی جدید و مقبولتر، منجر به شعرهای منتشرشده در دو کتاب «زیستن در دامنهٔ کوه آتش فشان» و «منیکدوزیستم» شد؛ و با توجه به پویایی و تغییری که در تجربههای نو به نو برای خود مقائلم، مسلماً شعرهای مجموعه «منیکدوزیستم»، دارای زبان، ساختار و فضای متفاوتی نسبت به کارهای قبلی هستند.
در اکثر اشعار این مجموعه، نوعی ایجاز تکنیکی دیده میشود که این ایجاز از ارزش زبانی شعر کم نکرده است، بلکه بهنوعی دریافت متفاوتی را از زبان و ساختار شعر نشان داده است، خود شما کاربرد این ایجاز را در چه میدانید و چه قدر فکر میکنید ایجاز در زبان شما توانسته است، به پیرایش ساختار اشعار کمک کند؟
استفادهٔ چندلایه و چند وجهی و درعینحال ساده ازکلمات وعبارات و مضامین، ضمن منجر شدن به خلق شعرهای کوتاه، مفاهیم متعدد را به راحتی به مخاطب انتقال میدهد و از تطویل شعر به قیمت خارج شدن از ایدهٔ اولیه واصلی و با زیبا کلمات وعباراتی که ارتباطی با هستهٔ شعر ندارند، جلوگیری میکند. و معمولاًدر این گونه اشعار، تلاش میشود که باز با نو ساختاری ساده ومنظم و منسجم، جوهرشعرارائه شود.
در اکثر اشعار این مجموعه نوعی فضای روایتی عاشقانه دیده میشود که از کلیشههای رمانتیکی در شعر تبعیت نمیکند، بلکه بهنوعی با ساختار اجتماعی و دریافتهای شما از مسائل اجتماعی گرهخورده است. خود شما رابطهٔ ایندو را چگونه میبینید و آیا اصلاً دغدغهٔ پرداختن به مسائل اجتماعی در شعر را داشته اید؟
دغدغه و قصد مشخصی برای رسیدن به اینگونه اشعار مسلماً وجود نداشته و اگر چنین کلیتی از مجموعه برداشت میشود، حقیقتی است که درونیات هر یک از ما، تحت تأثیر مسائل اجتماعی قرارگرفته و گریزی از آنها نیست. ما در اتاقی خالی ننشستهایم تا مسائل شخصی خود را به شعر درآوریم. در جهانی زندگی میکنیم که بیشک در کوچکترین و خصوصیترین لایههای درونی ذهن و زندگی ما نفوذ میکند و این دو در هم میآمیزند و در بسیاری از موارد بهصورت ناخودآگاه در شعر نمود پیدا میکنند.
زبان شما در این مجموعه درعینحال که ساده است اما بهنوعی در بعضی از جاها پیچیدگی خاصی پیدا میکند، یعنی میتوان گفت یکی از ویژگیهای بارز این مجموعه پیچیدگی زبان در عین ساختار سادهٔ آن است، زبان خود را در این مجموعهٔ اشعار چگونه میبینید؟ به نظر شما چه ارتباطی میان ساده نویسی و بیان استراتژیکی موقعیتهای پیچیده در زبان وجود دارد؟
خلق شعر با تکیه بر زبان ساده و بهموازات آن تلاش جهت انتقال معانی ویژه ذهنی، یکی از روشهای معمول شاعران است. ضمن آنکه انتقال مفاهیم درونی و پیچیدهتر و همچنین یافتن عناصر و نشانههایی که بهآسانی قابلارائه و انتقال باشد، به شاعر در ایجاد توازن میان زبان و چیدمان پیچیدگیهای متن، کمک میکند. علیرغم اینکه استفاده از زبان پیچیده و روشهای مختلف زبانی و مفهومی، میتواند اثر خوبی خلق کند، ولی آراستگی زبان شعر و برقراری ارتباط بین نشانهها و شناسههای متفاوت زبان میتواند به شعر یاری رسانده و مخاطب را به تفسیر عمیق، چندوجهی و چندلایه برساند. در اینگونه شعرها، ایجاز، نقش اصلی را بازی میکند و با کاربری چندوجهی کلمات، تصویر ویژه و دگرگونشدهای از شعرهای عموماً کوتاه و متفاوت به مخاطب ارائه میکند. در اکثر اشعار دارای خصوصیات ایجاز در کلام، فضاهای ایجادشده، معنای اولیهای که به ذهن مخاطب متبادر میشود، ممکن است حسی و عاطفی باشد، اما مخاطب میتواند طی چرخشهای متناوب در متن، علاوه بر درک مضامین عاطفی، دیگر مفاهیم را نیز در لایههای درونیتر معنایی در شعر که شاعر با استفاده از نشانهها و عناصر مرتبط در متن گنجانده است، کشف کند. برای این کار ممکن است بعضی کلمات در جای خودشان به کار نروند یا در معنا و نشانهای دیگر که نیاز به اکتشاف مخاطب دارند، استفاده شوند. و البته تعابیر و تفاسیر و ادراک هر مخاطب از نشانههای بکار رفته، یکسان نیست و لزوماً با آنچه در ذهن شاعر بوده، مطابقت ندارد و این از خاصیت شعر، بهخصوص شعر کوتاه است. از دیگر خصوصیات شعر کوتاه، ایجاد تضاد عمدی میان مضامین و کلمات است. شاعر از این تضاد، برای ارائه شکل متفاوتی از این مضامین به مخاطب استفاده میکند. شکلگیری و بیان مضامین از فرم کلیشهای خارج میشود و در عوض فضا و الگوی متفاوتی با تصاویری که کلمات، معناهای ظاهری و پنهانی و تضادها، ایجاد میکنند، شکل میگیرد. بااینکه ممکن است که یک مضمون، کلیشه باشد، اما این مضمون وقتیکه در ارتباط با نشانههای متفاوت شعری قرار میگیرد، دیگر حالت تکرار ندارند بلکه میتوانند الگوی جدیدی را ارائه دهند.
ایجاز در کلام و تضاد و چندلایه بودن معناها، نباید خللی در زیباسازی سطرها و همینطور زبان تکنیکی شعر ایجاد کند. برای نشان دادن معانی عمیق نیازی به استفاده از زیادهگویی و یا زیاد نوشتن نیست ولی مشروط به اینکه ساختار و اصول زیباییشناسی شعر به دلیل ایجاز مفرط یا پیچیدگی بینهایت کلام و معنا، از دست نرود.
استفاده از کلمات خاص و اسامی ذاتِ زمان و مکان و محدود نکردن آنها به طیفهای کلی و اسامی معنایی و بخصوص کلماتی که میتوانند در ایجاد معانی و تعابیر مختلف مؤثر باشند، و همچنین بازی با کلمات، به خیالانگیزی و امکان ادامهٔشعرازذهنشاعردر ذهن مخاطب، کمک میکنند.
خدشهدار نکردن شعر در بیان ساده و صریح کلمات در عین رویارویی با تضادها از الزامات شعر کوتاه است.
تضاد و تقابل میان عناصر و بازسازی روایتها، شاعر را قادر میسازد تا زبان شعر را برای بیان مضمونی با یاری از تضاد بهکار برد. بهعبارتدیگر بسیاری از کلمات در شعرهای کوتاه درعینحال که درگیر این تضادها هستند، اما از ورای همین تضادها به بازسازی واقعیت میپردازند. واقعیت شکلگرفته در اکثر اشعار کوتاه دارای این خصوصیات، از این طریق به مخاطب منتقل میشود.
شکستن واقعیتها، رؤیاها، اتفاقات و احساسات، و بازسازی آنها، با موفقیت در ایجاز و درعینحال حفظ ماهیت کلمات، استفاده پیدرپی و چندگانه از هر کلمه، به هم زدن معانی عادی کلمات و کار بردن چندگانه آنها در متن و همینطور برقراری تناسب میان تضاد میان کلمات و معنای ضمنی آنها با یکدیگر و در مواردی آمیختن عناصر معماگونه یا طنز تلخ، از بارزترین خصوصیات شعرهای کوتاه موفق میتوانند باشند.
به طورکلی بهعنوان یک شاعر دغدغه ٔشاعر و زبان راچگونه ارزیابی میکنید؟ فکرمیکنید چه قدر زبان شعرمیتواند به عنوان پلی برای بیان معضلات اجتماعی و سیاسی میان مخاطب و شاعر منجر شود؟
مخاطب امروز در مواجهه با آثار هنری، بسیار هوشمندانهتر از گذشته برخورد میکند و واکنش نشان میدهد. مخاطب هر اثر هنری، آنچه را که بتواند آیینهٔ بازتاب دهندهٔ روح وذهن وفکر او باشد،انتخاب میکند. مخاطب شعر، این روزها کمتر به دنبال کلیشهها و تکرار مکرراتی است که در شعرهای فاخر گذشته و معاصر به بهترین شکل بیانشدهاند. علاقهمند شعر، اکثر آثار بزرگان را خوانده و شنیده و در کتابخانهٔخودداردواگربینشعرهایدهههایاخیر،درجستجویچیزی باشد، بیشک چیزی جز طراوت و تازگی در مفاهیم و زبان و ساختار جدید نیست. کمتر مضمونی است که کسی به آن نپرداخته باشد ولی نوع نگاه خاص و نوین و عاری از گلایهها و زاریها و غصههای تکراری، آمیختن جهانبینی با مسائل روز و ایجاد حس هم ذات پنداری در مخاطب با تبدیل تجربههای تلخ و شیرین مشترک فردی و اجتماعی به شعر، در ذهن و دل مخاطب، نقش میبندد. جاری ساختن رودی در ذهن مخاطب که چشمهٔ آن در ذهن شاعر میجوشد، به شرط از دست نرفتن مشترکات و مفاهیم (حتی اگر با برداشتهای متفاوت همراه باشد) همواره، علاقهمندان شعر را درراههای پیش روی شعر، نگه خواهد داشت. ولی چیزی که در سالهای متمادی، منجر به دوری مخاطب شعر از فضای شعر امروز ایران شد، تجربههای متفاوت ساختاری در شعر بود که آنهایی که به از دست رفتن مفاهیم به قیمت پایبندی به تجربهٔ ساختارهای نوین منجرشدند، سهم بیشتری در ایجاد فاصلهٔ عمیق بین شعر و مخاطب داشتند.
در پایان وضعیت شعر امروز ایران را چگونه توصیف میکنید؟
تکیه و اعتماد به هوش و درک ارتقا یافتهٔ عمومی، در شعرهای سالهای اخیر رشد داشته و با اقبال مخاطبین مواجه شده است. شعرهای شاعران ت ازه نفس و جوان با دیدگاههای بکر و نو، به ابزاری برای ارتباطهای معنایی، فردی و اجتماعی تبدیلشدهاند و شاعران در سالهای اخیر، فارغ از بحثهای ساختاری، رویکردی بیشتر مفهومی همراه با سادگی را برای بیان درونیات خود، پیشگرفتهاند. سادگی نه به معنای سادهنویسی و ساده انگاشتن مخاطب. سادگی در انتخاب مضامین، کلمات و نشانههای امروزی برای بیان پیچیدهترین ذهنیات به شکلی باورپذیر و قابلدرک برای مخاطبین حرفهای و معمولی شعر. و در این میان فراگیر شدن کوتاه سرودن، در بین شاعران جوانتر، بیشتر نمود دارد. شاعر امروز در شعرهای خود، اگر به هوش و درک بالای مخاطب، توجهی نداشته باشد، جایگاهی نزد آنها نخواهد یافت. مخاطب امروزی دوست ندارد ساده انگاشته شود و با هر نوشتهای به نام شعر، راضی نمیشود.
پس از قلههای شعر معاصر (نیما و شاملو و اخوان و …) که هنوز مخاطبین بیشتری نسبت به نسل جدید شاعران دارند، و پس از تجربههای ساختاری دهههای اخیر و دستهبندیها و خطکشیهایی که برای مخاطب، هیچ اهمیتی ندارد، به نظر میرسد، شاعران و مخاطبان، به نزدیکترین فاصلهٔ ممکن و درک متقابل از یکدیگر رسیده اند. اگرچه جایگاه شعر نو، هنوز تا رسیدن به قلههای پرافتخارشعر کهن و دهههای ۴۰ و ۵۰ در کنار دغدغههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی جامعه، راه زیادی دارد ولی شعرهای سالهای اخیر و تجربههای موفق شاعران تازه نفس، افقهای روشنی را در شعر ایران، نشان میدهد.
امیدواریم توانسته باشیم شما را به طور کامل با کتاب “من یک دوزیستم” و شاعر آن آقای “علی صالحی بافقی” و تفکرات وی آشنا کرده باشیم.